حضرت آدم (ع)
زندگاني حضرت آدم (ع) حضرت ادم (ع)اولین پیامبر الهی و اولین انسانی است که خداوند سبحان خلق نمودند افرینش ایشان از معجزات و قدرت بیکران پروردگار متعال میباشد نام حضرت ادم (ع)۲۵ مرتبه در قران مجید ذکرشده است یعنی در ۹سوره و ۲۵ ایه امده است(۱۸بار به عنوان ادم ۹بار به عنوان بنی ادم و یکبارتحت عنوان ذریه ادم ). دراینجا بااحترام و ادب به ساحت مقدس این پیامبر بزرگواربه داستان زندگی ایشان می پردازیم قبلا (در داستان زنگی شیطان)خواندیم که ابتدا خلقت ملائکه و سپس جنیان انجام شد فرشتگان به پرستش خداوند مشغول بودند.خداوند سبحان ابتدا روي زمين گياهان و جانوران را پديد آورد.یعنی زمانیکه هنوزدر زمين ،هيچ آدمي زندگي نمي كرد خداوند اسباب اولیه نیاز زندگی را اب و خاک و حیوانات مختلف افرید و برایش اماده کرد. روزي خداوندسبحان به فرشتگان فرمود:«مي خواهم در روي زمين نماينده اي خلق كنم و از خاك،آدمي بسازم كه از همه ي موجودات دانا تر وبرترباشد.» فرشتگان سوأل كردند :«آيا مي خواهي كساني را كه خلق کنی كه بر روي زمين فساد كنند و خون يكديگر را بريزند در حالي كه ما تو را عبادت مي كنيم؟» خداوند در جواب فرمود:«من مي دانم چيزي را كه شما نمي دانيد.» فرشتگان به خاطر اين سوأل بي جاي خود سالها به استغفار و توبه مشغول شدند و از خطا و اشتباه خود آمرزش خواستند.و به همين منظور گفتند:«پروردگارا تو منزّهي و ما جز آنچه به ما تعليم كرده اي علمي نداريم و به راستي كه تو دانا وحكيمي.» آغاز آفرينش انسان آدم (ع)و نافرماني شيطان: )درخصوص شیطان و جزییات زندگیش نظر شما عزیزان را به داستان قبلی جلب میکنم) پس از اين گفتگويی كه ميان خداوند و فرشتگان گذشت خداوند، از گلی سیاه و بدبوکه از لایه چهارم پوسته زمین است و ادیم نام دارد پیکره حضرت ادم (ع) را افریدبرای همین نام اورا ادم نهادندپس از مدتی در غروب یک روز جمعه پروردگار متعال در آن از روح پاک دميد و ادم جان گرفت و خلقتش کامل شد به دنبال اين جريان به فرشتگان امر فرمود بر آن سجده كنند.آنها همگي به آدم سجده كردند جز ابليس.همانگونه که در روایت زندگی شیطان توصیح دادیم خداوند علّت اين سرپيچي ابليس را پرسيد. ابليس جواب داد:«من از او بهترم چون مرا از آتش آفريدي و او را از گل آفريدي.» خلاصه ابليس با اين استدلال خود پرده از روي تكبّر و سركشي خود برداشت. خداوند به او فرمود:«حال كه دستور مرا اطاعت نكردي از دنياي فرشتگان بيرون برو و از درگاه من خارج شو.» شيطان گفت :«حالا كه مرا بيرون كردي ،پس مرا تا روز قيامت مهلت بده و زنده ام بگذار.» خداي تعالي به او فرمود :«تا آن روز معين مهلت داري و زنده خواهي ماند.» شيطان وقتي خاطر جمع شد كه از طرف پروردگار مهلت داده شده است گفت:«حال كه مرا گمراه كردي ،من هم بر سر راه راست تو در كمين انسانها مي نشينم و به هر ترتيبي شده گمراهشان مي كنم بجز بندگان با اخلاص تو را كه از گمراهي من در امانند و مرا به آنها راهي نيست.» خداوند نيز براي آنكه حضرت آدم و فرزندانش دچار انحرافات ابليس نشوند در موارد بسياري به آنها هشدار داد كه شيطان دشمن آشكار شماست ،مواظب باشيد شما را از راه به در نكند. خلقت حضرت حواء )ع)اولین مادر بشریت نام حوا عربی نبوده و اولین بار در کتاب تورات امده است در قران مجید این نام نیامده و از ایشان به عنوان زوج یاد میکند پس از اينكه حضرت ادم (ع) زندگي يافت،خداوند نام ها يا رموز و حقائقي را به او ياد داد و هوشياري و دانايي آدم بر فرشتگان هم ثابت شدسپس پرودگار سبحان از باقیمانده خاک حضرت ادم پیکره حضرت حواء را خلق کرد حضرت ادم مرتب به ان پیکره نگاه میکرد و احساس الفت و علاقه به ان داشت تا اینکه خداوند از روح پاک در ان پیکره دمید و اورا به حضرت ادم معرفی کرد انها نسبت به هم انس و الفت داشتند و حضرت حوا تااخر عمرش عاشقانه و باادب در کنار همسرش زنگی کرد و در اطاعت محض ایشان بود او اولین کسی است که نساجی کرد۰و از پشم گوسفند نخ و سپس لباس دوخت. زنگی حضرت ادم و حوا در باغی بزرگ و زیبا انهادر باغی که پروروگار سبحان برای ایشان قرار داد اجازه زندگی پیدا کردندو در ان باغ زیباو بزرگ از انواع خوردني و لذّت هاي بهشت بهره مند شدند. مگر يك چيز كه خودن آن ممنوع بود. خداوند به انان وعده داد:«اگر از ميوه ي اين درخت خود داري كنيد و آن را نخوريد ديگر تمام خوشيها براي شما فراهم است و از گرسنگي و تشنگي و برهنگي و خستگي آسوده خواهيد بود.ولي اگر اين ميوه را بخوريد بر خودتان ظلم كرده ايد. مواظب باشيد كه از شيطان فريب نخوريد،شيطان دشمن شماست و بد خواه شماست.» شيطان حضرت ادم و حواء را فريب مي دهد: شيطان كه همه بد بختي هاي خود و رانده شدن از درگاه الهي را از ناحيه ي آدم مي دانست،در صدد بود تا به هر طريقي كه ممكن است موجب گمراهي آدم و همسرش را فراهم سازد. البته اينكه شيطان براي فريب آدم و حواء به چه ترتيبي وارد ان باغ شد وخود را به آدم و حواء رسانيد بدرستي معلوم نيست ولي همين قدر روشن است كه براي پيش برد اين هدف (گمراه كردن آدم و حواء)به صورتي ناصحي دلسوز در آمده و به آدم گفت: «مي خواهي تا تو را به درخت جاودان راهنمايي كنم؟» شيطان به دنبال اين گفتار خود۰براي اينكه سخنش در دل آدم و حواء كارگر افتد و وسوسه اش اثر كند ،به دروغ،سوگندي هم برای ايشان ياد كرد كه من در اين گفتار نظري جز خير خواهي شما ندارم. حضرت آدم و حواء دستور خداوند را فراموش كردند و از ميوه ي ممنوعه خوردند و شيطان هم به اين سبب خوش حال شد ولي در همان لحظه وضع آدم و حواء عوض شد.ناگهان لباس بهشتي از تنشان فرو ريخت و از ديدن خود شرمنده شدند و از كار خود پشيمان شدند ولي ديگر فايده اي نداشت. در آن هنگام فرمان رسید:«چرا نافرماني كرديد؟مگر شما را از اين درخت منع نكردم و نگفتم كه فريب شيطان را نخوريد؟» سپس به آن ها خطاب شد :«همگي فرود آئيد كه بعضي از شما دشمن بعضي ديگر هستيد و اگر هدايتي از سوي من شما آمد هر كه پيروي كند نه گمراه مي شود و نه بدبخت،هركه از ياد من روي بر گرداند وي را روزگاري سخت خواهد بود و روز قيامت او را كور محشور مي كنيم.» و بدین ترتیب انها در زمین هبوط کردند روایت است که حضرت ادم در مکه ودر کوه صفا و حضرت حواءدر کوه مروه فرود امدند نام صفا چون حضرت ادم صفی ا و نام مروه هم از مرئه (زن) چون حضرت حوابران فرود امدند گرفته شده است انها از هم دور بودند و بنابر روایتی از ۴۰ روز تا ۲۰۰ سال در فراق هم و دوری از رحمت خداوند سبحان گریه و زاری میکردند. یک روز حضرت جبرئيل نزد او آمد و پرسيد:«آدم مگر خدا تو را به دست خويش نيافريد،و از روح خود در تو ندميد ،و فرشتگان را به سجده ي تو مأمور نكرد؟پس چرا با همه فضيلت و مقامي كه داشتي ،نافرماني خداوند را كردي؟» در پاسخ گفت:اي جبرئيل!شيطان نزد من قسم خورد كه خيرخواه من است وآن سخن را روي دلسوزي مي زند،و من باور نكردم كه كسي بتواند به خدا قسم دروغ بخورد. وقتیکه ان دو فشار سنگین ان هبوط را تحمل کردند خداوند سبحان که ناامیدی و مایوس شدنرا نمی پسندد و بسیار مهربان است به انان روش توبه کردن و برگشت را یاددادو توبه انهاراقبول کردسپس ان دو همدیگر را پیداکردند و سالهاباهم زندگی کردند و فرزندان زیادی اوردند که در اینده با پیامبران دیگر که از فرزندان حضرت ادم هستند اشنامیشویم گویند حضرت ادم نهصد وسی سال تا هزار و سی سال زندگی کردوفوت نمودو بدن پاکش در کوه ابوقیس دفن شدوحضرت حواءیکسال بعد پس از تحمل ۱۵روز بیماری فوت کردو بعدا استخوانهای مقدس این پیامبر بزرگ توسط حضرت نوح برداشته ودر شهر نجف اشرف دفن شدضمنا حضرت ادم دارای کتاب اسمانی بود که دران دستورات اخلاقی و احکام وجودداشت. از زندگی حضرت ادم چه درسهایی میگیریم؟ ۱-وقتی که خداوند فرمان به انجام کاری میدهد باید بدون قید و شرط ان را پذیرفت و انجام داد نباید به خداوند چرا گفت بدین جهت که خداوند سبحان آگاه از همه چیز است (مانند دستور خداوند به ملائکه در خصوص سجده به حضرت آدم) ۲-تکبر و خود بینی سر چشمه ی همه گناهان است که به دنبال ان حسادت هم می اید که باعث سقوط انسان است و دیدیم که شیطان ۶هزار سال عبادت خودرا بخاطر تکبرش نابود کردپس عبادات و اعمال نیک مانباید ایجاد عجب و غرور کند (ایاما حتی هزار سال هم میتوانیم عبادت کنیم؟چه برسد به ۶هزارسال!!!)در دارایی و مال و هرچیز دیگر هم به همین ترتیب مواظب غرور باشیم. ۳- باید طمع نکرد و بر آنچه خداوند داده است راضی و شاد بود که طمع از نعمات الهی انسان را محروم میکند ۴-شیطان دشمن قسم خورده ی بشر است لذا همواره باید مواظب وسوسه های او بود ۵-هر گناه و اشتباه هر چقدر بزرگ باشد خداوند سبحان توبه پذیر است و نباید از رحمت او مایوس شد ۶-انسان برای رشد و ارامش به هدایت الهی نیاز دارد و هدایت او خوشبختی را تضمین میکندهدایت صحیح فقط از طرف خداوند سبحان و بوسیله انبیا و مردان خداست پس هر شخص و گروهی که ادعای هدایت میکنند قابل اطمینان نیستند همانگونه که شیطان به عنوان هدایت و دلسوزی باحضرت ادم (ع) رفتارکرد. ۷-توجیه گناه باعث ارتکاب گناهان بدتر میشود شیطان برای موجه کردن گناهش به خداوند دروغ سنگینی را نسبت داد و تهمت زد( که چون مرا گمراه کردی )در صورتیکه خداوند سبحان اورا گمراه نکرد و خودش از روی حسادت و تکبر بیرهه رفت.پس هروقت ماخطایی کردیم سعی کنیم انرا باتوبه و انجام عملی بهتر جبران کنیم نه اینکه عمل زشت خودرا موجه نماییم.
تاریخ ایجاد: 1397/12/21 22:44:38